(p1)💖My New Love💖
برو دیگههههه 😩🤪 راستی با پارت ۱ اومدم 💜
( واسه هر کی حروف اول اسمش رو میذارم )
م : مرینت : ❤️
بیدار شدم ساعت ۶ و نیم بود گفتم خداااااا دیر شد باز 😩
آفتاب زد تو اتاق ☀️ لباس پوشیدم و رفتم پایین دیدم جولیکا و مامان صبحونه درست میکنن
م : سلام مامان ، جولیکا
م س : مامان ، سابین : سلام دخترم
ج : جولیکا : سلام
برگردیم پیشه مرینت :
رفتم 🚾 صورتم رو شستم و اومدم میز رو چیدم جولیکا رفت کیف هار و آماده کرد 🎒🎒 و مامانم غذا رو ریخت تو بشقاب جولیکا اومد صبحونه خوردیم و رفتیم 🥞🍳
ل : لوکا : 💙
پا شدم دیدم ساعت ۶ لباس پوشیدم و رفتم پایین
رفتم اتاق آدرین ببینم چی کار می کنه تنبل خان خواب بود 😪صداش کردم ،
ل : آدرین پاشو دیر میشه ها ۱ ربع مونده به ۷
آ : باشه لوکاااا ( خمیازه)چییییییی ( تعجب )
برگردیم پیشه لوکا :
تا گفتم در رفتم تو اتاقم ۵ دقیقه بعد آدرین با ۲ تا بالش اومد اتاقم یکی رو انداخ بهم با اون یکی پرید روم تا ساعت ۶ نیم جنگ بالشتی داشتیم بعد من کیفارو آماده کردم اونم رفت لباساشو بپوشه اومد بعد صبحونه خوردیم و رفتیم مدرسه تو راه نینو و آلیا رو هم دیدم .
عه تمومید برای پارت اول بسه ۳ لایک ۴ کامنت 💜